باد از طرف شمال برخاست
معشوقه مشک خال برخاست
آشفته سهیل نیم خوابش
ناگه ز خم هلال برخاست
باز آرزوی صبوح کردش
بازش هوس زلال برخاست
از سینه عود سوزناکش
فریاد زگوش مال برخاست
بیتی دو سه در بدیههء فکر
ز آن طبع شکر مقال برخاست
باد از رخ گل نقاب برداشت
بلبل ز پی وصال برخاست
پیرامن آب سبزه بنشست
از طرف چمن نهال برخاست
خرم تن آن که از پی عشق
با صبح خجسته فال برخاست
چندین شر و شور اهل دل را
از فتنهء جاه و مال برخاست
سوداست همه جهان و سودا
از وسوسهء خیال برخاست
در دست هوا زبون نزاری
نتوان ز سر محال برخاست
زاهد که به پای چنگ بنشست
از معرض احتمال برخاست
آنجا که اسیر عشق بنشست
سلطان به صف نعال برخاست